الان خوبم

اما برای من یه عنصر آتیش زننده است تو جدول مندلیفیه درخت کاکتوس تو صحراهای کالاهاریو یه کاتر بزرگ برای بریدن همه رشته های الفت و علاقه و محبت و عشقهنوز بار اولین رفتن رو دوشم سنگینی می کرد که ضربه دوم رو کاری تر وارد کردمیدونم تو قبول نمیکنی اینو ولی واقعا این همون ضربه نهایی بود که این بار کاری تر از همیشه وارد شد...هیچ وقت اون اندازه تو برام مهم و دوست داشتنی نبودغم تو سخت بود برام و اعتراف الانم سخت تر....رشته ای که پنبه شد...نوشته شده در یکشنبه سی ام مرداد ۱۴۰۱ ساعت 8:50 توسط : khdm | دسته : الان خوبم...

هیچ کس مثل توی لعنتیچقدر سخته که با اکراه میام و در حالی که میدونم هیچ وقت نخواهی اومد این متنا رو مینویسمامیدوارم خوب باشیامیدوارم با نوگل نورسیده حالت خوب باشه و منو یادت رفته باشهاما من یادم نرفته...دلم برات تنگ شدهدلم برای حرفات و صحبتهات و لحن کلام و تکون خوردن لبهات و حتی اون چرا نمیای خونمون و فردا بیا خونمون تنگ شده...دلم برات تنگ شده لعنتیییییینوشته شده در یکشنبه سیزدهم آذر ۱۴۰۱ ساعت 12:46 توسط : khdm | دسته : الان خوبم...